متن عاشقانه

خسته ام خسته ای خسته

روز مرگم فرارسیده است همه باجامه های سیاه سر مزارم حاضر هستند ولی از تو میخواهم با همان لیاس سفیدی که برتن داری سر مزار م حاضر باشی تاببینی هنوز با تو همرنگم وبه خاطرت لباس سفید بر تن دارم وصدای تکه های قلبم را بشنو که فریاد میزنند دوستت د ارم گوش کنین صدا میاد صدای عروسیه شب قتل عام عشقم جشن و پای کوبیه یارمن دستاش توی دست غریبست من شدم بی همدم و بی یارو بی کس ای خدا چطور تونست تنهام بذاره بدون اون زندگی فایده نداره ای خدا چه رسمیه این عاشقی حسرت و تنهایی و بی چارگی کمکم کن ای خدا بدون اون بی وفا بمونم تا انتها کمکم کن ای خدا بدون اون بی وفا بمونم تا انتها میروم تا در آغوش خاک قرار گیرم و تمام خاطراتمان را به خاک بسپارم چون دیگر بعدتو پناهی بهتر از آغوش خاک ندارم آخه اونه همه ی داروندارم بعد تو ای خدا من اونو دارم پاییزو بهار من تو اون نگاشه همه ی هستی من دو تا چشاشه حلقه انگشترت حلقه ی دارمنه بعد رفتنت عزیزم تنها راه چارمه ای خدا کاش کور بودم نمیدیدم گلمو از باغچمون نمیچیدن اونو با لباس عروسیش کنار غریبه ها نمیدیدم کمکم کن ای خدا بدون اون بی وفا بمونم تا انتها کمکم کن ای خدا بدون اون بی وفا بمونم تا انتها .

 

کد چت روم

نوشته شده در سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:,ساعت 11:31 قبل از ظهر توسط محمد| |

سر خاک من...!!

اونی که بیشتر اذیتم کرد بیشتر گریه میکنه...!!

اونی که نخواست ما رو بالاخره میاد دیدن جسدم...!!

اونی که حتی نیومد تولدم زیر تابوتمو گرفته...!!

اونی که سلام نمیکرد میاد برا خدافظی...!!

عجب روزیه اون روز...!!

حیف كه اون موقع خودم نیستم

 

 

کد چت روم

نوشته شده در سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:,ساعت 11:18 قبل از ظهر توسط محمد| |

روزگار بسیار بی رحم است
مرا در خود می بلعد و مجال آسوده زیستن را به من نمی دهد
باغرشهای وحشتناکش اندامم را به لرزه در می آورد و فرصت تمرکز کردن را از من میگیرد.مانند قطاری زوزه کشان بر روی ریل زندگی حرکت می کنم و تلخی این راه در منحرف شدن از آن است و
رفتن من به سوی نا کجا آباد.
زندگی هر روز درس تازه ای به من می دهد.
اطرافیانم هر روز خراشی بر دلم می اندازند اما من تحمل خواهم کرد و با خراشهایی که بر روی قلبم
انداخته اند استوار ترین قلب را می سازم و قطار عمرم را در مسیر درست حرکت می دهم تا به ایستگاه
پایانی برسم و آن لحظه بسیار زیبا خواهد بود

 

کد چت روم

نوشته شده در سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:,ساعت 10:58 قبل از ظهر توسط محمد| |

روز مرگم فرارسیده است همه با جامه های سیاه سرمزارم حاضرهستند ولی

ازتومیخواهم با همان لباس سفیدی که  برتن داری سرمزارم حاضرشو

وصدای ناله های قلبم را بشنو که فریاد میزند                                   دوست دارم

 

کد چت روم

نوشته شده در سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:,ساعت 10:40 قبل از ظهر توسط محمد| |

کد چت روم

نوشته شده در سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:,ساعت 10:2 قبل از ظهر توسط محمد| |

روزمرگم فراررسیده است برای شادی روح تمام عاشقان (صلوات)

کد چت روم

نوشته شده در یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:,ساعت 2:41 بعد از ظهر توسط محمد| |


Power By: LoxBlog.Com